لک زبانها

نوشته شده توسط:صادق رحمانی | ۵ دیدگاه

زبان لکی و لک زبانان

- لکها که هستند و زبان لکی چیست ؟

- دو بیتی هایی از باباطاهر لک

- گذری و نظری بر چند ضرب المثل در زبان لکی

 

 

لک ها که هستند و زبان لکی چیست؟

لک ها گروهی مستقل از اقوام آریایی هستند که در استانهای لرستان، کرمانشاه، ایلام، همدان، کرکوک، خانقین و بخشهایی دیگر از کشور عراق سکونت دارند. گروره هایی نیز به مناطق متعدد کشور از جمله به شهرستان های کجور، کلاردشت، تیت دره، مکارود در شمال و گروهایی نیز به استان های فارس، قزوین، شمال خراسان و ورامین در استان تهران تبعید شده اند. این قوم یکی از سه شاخه ی اصلی اقوام آریایی به نام مادها هستند که نخستین حکومت و تمدن مدرن را در غرب ایران زمین بنیان نهادند. زبان آنها بازمانده زبان های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است.

زبان لکی در میان مردمان ساکن در جنوب نواحی غربی ایران (در قسمتهایی از کرمانشاه و ایلام) و نواحی سردسیر شمال و شمال غربی استان لرستان رایج است و هم اکنون انبوهی از مردمان این مناطق بدان تکلم می‌کنند. حوزه گسترش گویش لکی به ترتیب از شمال شرق به شمال غرب عبارتند از :

بخش چقلوندی یا هرو در شمال شرق،زاغه و بخش‌هایی از شهرستان بروجرد. بیشتر لک زبانان بروجرد در بخش سیلاخور(منطقه چالان چوالان)هستند.

شهرستان سلسله یا الشتر در شمال

شهرستان دلفان یا نورآباد در شمال غرب

مناطق شمال و شمال غربی شهرستان کوهدشت و نواحی شمالی بخش چگنی

بخشهایی از شهرستان شیروان چرداول-دره شهر و آبدانان.

در کردستان عراق(جنوب کردستان) تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.

شهرهای صحنه،کنگاور،سنقرودینوردر استان کرمانشاه و بخش‌هایی از تویسرکان، نهاوندواسدآباد در استان همدان.

در میان مناطق یاد شده، دهستان قلایی واقع در جنوب شهرستان سلسله و نیز طوایف امیر، در شمال دشت الشتر به گویش لری تکلم می‌کنند. شهرستان دلفان در بخش لکی‌زبان مرکزیت دارد و تقریبآ همه اهالی آن به لکی سخن می‌گویند، از اینرو می‌توان این شهرستان را مرکز لکستان دانست.

گویش لکی با گویش‌های جنوبی زبان کردی به ویژه گویش‌های سورانی و گورانی نزدیکی دارد و از دیدگاه زبانشناختی لکی حلقه میانی زبان‌های کردی‌تبار و فارسی‌تبار به شمار می‌آید. زبان کردی و شاخه‌های متعدد آن از دیدگاه تحولات تاریخی زبانها و لهجه‌های ایرانی جزو زبان‌های "شمال غربی" ایران محسوب می‌‌گردند. البته برخی ادعا کرده‌ اند که‌ زبان لکی عضوی خارج از زبان کردی و لری می‌‌باشد. درتاریخ‌های گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از الشتر به عنوان یکی از ایالات بزرگ کردستان یاد شده است.

یکی از ویژگی‌های گویش لکی، دارا بودن آثار نوشتاری است. برخی از این آثار متعلق به فرقه یارسان (اهل حق) می‌‌باشد. گروهی از تیره‌های لک دلفان پیرو کیش یارسان می‌‌باشند. گویش لکی از لحاظ ساختار زبانی و اشتراکات واژگانی از گویش‌های لری کاملاً متمایز است. این گویش با توجه به دگرگونی‌های آوایی زبانهای ایرانی در دوره باستان و میانه پیوندگاه گویش‌های ایرانی "شمال غربی" و جنوب‌ غربی را تشکیل می‌‌دهد. در حالیکه زبان لری و شاخه‌های آن جزو زبان‌های ایرانی "جنوب غربی" (فارسی‌تبار) شمرده می‌شوند.از ویژگی‌های لکی، داشتن فرهنگ غنی مکتوب است. برخی آثار سرایندگان لک در تذکره به همت مرحوم اسفندیار خان غضنفری تحت عنوان "گلزار ادب لرستان" گردآوری شده است. این تذکره با لری پیوندی ندارد. از دیگر آثار مکتوب می‌‌توان به سروده‌های اهل حق نظیر: کلام خان الماس، نامه سرانجام، هفتوانه اشاره کرد. دیگر اثر مشهور شاهنامه لکی است که اخیرا انتشارات اساطیر آن را منتشر کرده است و...

(داده‌ها از سازمان میراث فرهنگی لرستان) ]

گستره پیشین

بنا به گفته برخی از مردم منطقه، زبان لکی در طول تاریخ وسعتی به مراتب بیشتر از امروزه را شامل می‌شده است، اما تا قبل از براندازی نظم تاریخی لرستان در زمان رضاشاه پهلوی تقریبا تمام طوایف لر کوچک (غیر از چند طایفه در خرم آباد، پلدختر و اندیمشک که به گویش‌های لری خرم آبادی، پاپیونه و غیره... صحبت می‌کنند (که هرکدام از این گویش‌ها نیز به نوبه خود واژگان لکی دارند) به لکی تکلم می‌‌کرده اند.

دو بیتی هایی از باباتاهر لک

پیش خواندن اشعار چون به شیوی نگارش لکی می باشد بنابراین بهتر است ابتدا راهنمای این نگارش توجه نمایید:

هه =ر) لک معادل َ در عربی مانند ده رد = درد

و= معادل ُ در عربی ست مانند گول = گل

وو = معادل او در فارسی می باشد مانند بوو= بو

ێ = معادل دو کسره مانند شێر = شیر درنده

وْ ( مانند تلفظ کلمه آب= آ وْ ) = we

( مانند تلفظ ابر= ا ؤ ر) ؤ = ao

ڵ = در لکی دو نوع ل وجود دارد این ل زمان به سمت کناره های لثه ها می چسبد " ڵ " در لکی علامت جمع نیز می باشد مانند پێا ڵ = مرد ها ، ژنه ڵ = زن ها

v =ۆ

اگر به صور ت ۆی یا ۆێ بیاید معادل اُوی می باشد که در زبان فرانسه به صورت " با دو نقطه روی آن بکار می رود مانند خۆێن=خون و یا خۆێه = خواهر ڕ = ر تشدید دار ( مانند کلمه ی برای = ئه ڕا)

ئ ( معادل ِ کوتاه مانند من = مئ ) ، گاهی که به صورت" ئه " معادل ا َ عربی می باشد) = e

مئ د ؤ رێش له کم اعجاز دێرم مئ دووسێ چۆی خؤه شێن ده مساز دێرم

مئ مه شوقێۆه نومئ فاتمه(فاطمه) ڵه ر سنوبه ر قامه ت ؤ پـڕناز دێرم

مئ ئه ژ علمئ له دون سه رمایه دێرم قلاێ کم گئ ئه ژ کۆێ پایه دێرم

اگر خه م بی خوراک شؤ ؤ رووژئم مئ دووسێ چۆی خؤه شێن ده مساز دێرم

خؤه شێن گوم بی ؤ مه قسودم ئ ده س چێ له تیفی صوتئ داۆوودم ئ ده س چێ

بوورێ تاهر بنێـش ئه ڕ خاکئ ماته م خرا وْ بی تارم ؤ پوودم ئ ده س چێ

ۆه ده ر کئسئن عشقت موبتلا بێـم اسیر په نجئ شێرئ بلا بێـم

تورنستم گئ ێارئ بێۆه فا یی خه تا کردم ۆه گه ردئت آشنا بێـم

قله نده ر مه سله ک ؤ آگر مه زاجم نه باشه د حاجه تێ به ر ته خت ؤ تاجم

فرامووشم بی یه دونیا ی خاکی ڵه باس عاشقی کئرده ره ۆاجم

دالێ کم حاجه ت ئه ژ په رۆاز دێرم ۆه دامه ن قه فه سئ کێ ساز دێرم

ۆڵم که اژدها یئ نه فس سه رکش مئ ێارئ خێر ئه ژ تو هومراز دێرم

ده مم قولف ؤ مه جالئ گؤفتگوو نێه خؤه شێن به آ وْ شود ؤ ێادئ ئه ژ ؤ نێه

که تا وْ آرزوو گوم بی یه تاهر نشون ئه ژ ره دئ پای آرزوو نێه

بوورێ اێمشؤ ۆه گه ردئ ێه گ بنیشیم بوورێ تا بار ده ردئ ێه گ بکیشیم

مئ مه جنوون ؤ تو هه م شێدائ شێدا بوورێ اێدووس هه ردگ دل په رێشیم

منم تاهرئ بێا بون گه رد ؤ عاشق ۆه سێنه داخ دێرم چۆی شه قایق

اسیر په نجئ مه رگم خودایا جیا ئه ژ به زم ێاره ڵ موۆافق

مئ تاهر ساکن ئ پا ێ گه ر ۆێـنم مئ د ؤ رێش مه سله ک ؤ آگئر ده رێـنم

بوورێ ده ر باخ خا وْ ئم له حظه ای چه ن گئ شایه د ۆه خت خا وْ رۆی ئ تو بێـنم

گذری  و نظری بر چند ضرب المثل در زبان لکی:

ضرب المثلهای لکی گنجینه ای بکر و پر محتوایند. در این جملات و عبارات کوتاه دنیایی از رمز و راز نهفته است، جوینده می تواند در این میانه از مباحث اسطوره و رد پای تاریخ هزاران ساله تا مسائل نوین امروزی را در یابد که متاسفانه قربانی شدن این زبان در معبد مرکزنشینان لرّ،پرده ای از ابهام را فراروی این زبان فخیم کشیده است ، که انشاالله شرح و ایضاح این ابهام در « سری مقالاتی تحت عنوان :تبارهای گمشده »واضح و تبیین خواهد شد.اما ضرب المثلها که خود آیینه تمام نمای فرهنگ هر قومند بهترین جایگاه برای تحقیقند که نگارنده در این باب ابتدا به توضیحی در مورد نشان اساطیری یک ضرب المثل پرداخته و امیدوار است که بتواند این سلسله مقالات را ابتر نماند؟!اما اصل بحث:

وتونه بیه لیل کوئی کی ( یا ،کِی نومتَه؟ وت حالامی ژنم نحواستیه.

vetona bealil kuei ki?ke nomta :Veti hālāme žanem na howāstea 

بهلول را گفتند اهل کجایی ؟( یا نامت چیست؟)گفت : هنوز زن نگرفته ام.

این ضرب المثل شاید برای بسیاری از آنان که با ریشه های اساطیری زبان لکی آشنایی نداشته باشند و در این وادی غوری نکرده اند خنده دار و چه بسا مبهم و تحریف شده به نظر برسد.و خواننده ای از خود بپرسد که چیستی نام و کجایی بودن چه ربطی به زن گرفتن دارد؟

اما خوانندگان اهل ذوق و آشنا با متون کهن و اساطیری ما می دانند که یکی از آداب آیینی ایرانیان نام کردن و یا نامگذاری کودکانشان بوده که تا مرحله زن گرفتن اسمی برآنها نمی نهاده اند و حتی در بررسی دقیقی خواهیم دید که ملل دیگر نیز این رسم را داشته اند. شاهد مدعای ما مطلبی از شاهنامه این کهن سترگ نامه باستان است که یادگار هزاران سال فرهیختگی و اندیشمندی پدران ما در گیر و دار زندگی  است. در شاهنامه میخوانیم آنگاه که:

فریدون می خواست برای سه پسر خود که هنوز نامی بر آنها نهاده نشده بود زن بگیر تا علاوه بر تشکیل نهاد خانواده نامی نیز بر آنها بنهد قصد پیوند با شاه هاماوران را می بندد ومقدمات کار را انجام می دهد و فریدون خود در آزمونی حماسی و نبرد مندانه پسران خود را می آزماید تا بر اساس خلق و خو و برخورد بخردانه آنها با حوادث نامی بر آنها بنهد. فریدون چونان اژدهایی دمان بر پسران خود ظاهر می شود و هریک را به گونه ای می آزماید و از آنان برخوردی می بیند و سپس ناپدید می شود و  بعد از آن مجلسی می آراید و پسران خود را می نوازد و می گوید آن اژهایی را که با آن به مقابله برخاستید من بودم که آزمودمتان. و حالابشنوید از زبان ماندگار ترین مرد عرصه حماسه  پیر طابران:

فریدون نام پسر بزرگ خود را که در آزمون سعی بر سالم ماندن از حوادث داشته سلم می نامد:

کنون نامتان ساختستیم نغز

چنان چون بباید سزاوار مغز

توئی مهترین سلم نام توباد

به گیتی پراکنده کام تو باد

که جستی سلامت ز چنگ نهنگ

به گاه گریزِش نکردی درنگ

دلاور که نندیشد از پیل و شیر

تو دیوانه خوانش مخوانش دلیر

اما فرزند میانین خود را که سرکشی و تیزی و تندی به کار می برد «تورّ» می نامدو :

میانین کز آغاز تیزی نمود

از آتش مرو را دلیری فزود

ورا تور خوانیم شیر دلیر

کجا ژنده پیلش نیارد به زیر

هنر خود دلیری است بر جایگاه

که بد دل نباشد سزاوار گاه

دگر کهترین مرد با سنگ و چنگ

که با شتاب است و هم با درنگ

زخاک و زآتش میانه گزید

چنان کز ره هوشیاری سزید

دلیر جوان چون هشیوار بود

به گیتی  جز اورا نباید ستود

کنون ایرج اند رخورد نام اوی

در مهتری باد فرجام اوی

بدان کو به آغاز شیری نمود

به گاه درشتی دلیری فزود

*ر.ک .نامه باستان کزازی ،شرح شاهنامه،ج 1 صص 65 و66*

  و زین پس  دختران شاه هاماوران ،عروسان خود را نیز نام

می نهد:آرزو، آزاده خو و سهی.

و ما می بینیم که این مثل با عمر بیش از هزاران سال خود با اندک تغییری هویت خود را حفظ کرده است.

و مثال اساطیری دیگری برای اثبات مدعای ما ضرب المثلی دیگر است با عنوان:

5 نظر

  1. نظرات کاربران:

       Kandace در ۱۳۹۶/۰۲/۲۶ - ۲۲:۱۸:۲۰
    Oh my goodness! Incredible article dude! Thank you, However I am going through issues with
    your RSS. I don't know why I cannot join it. Is there anybody getting the same RSS problems?
    Anyone that knows the solution can you kindly respond?
    Thanks!!

       Stephany در ۱۳۹۶/۰۲/۲۸ - ۰۷:۰۴:۴۱
    My spouse and I stumbled over here by a different website and thought I might as well check things out.

    I like what I see so now i am following you. Look forward
    to finding out about your web page again.

       Kristan در ۱۳۹۶/۰۳/۱۱ - ۰۴:۱۰:۲۳
    Hey there! This is my first comment here so I just wanted to give a quick shout out and
    tell you I really enjoy reading through your blog posts.
    Can you suggest any other blogs/websites/forums that deal with the
    same subjects? Thanks!

       Adelaide در ۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۱۶:۱۸:۲۵
    I could not resist commenting. Perfectly written!

       Katlyn در ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۰۹:۲۶:۳۶
    Hi to every body, it's my first visit of this weblog; this website consists of amazing and actually fine material for visitors.


    نوشتن دیدگاه